پارت ۰
اولین پست بعد از ۲۷ ماه . دلم برای وبلاگ نویسی تنگ شده بود.

پارت ۱
خدمت مقدسم بلخره تموم شد. ۱۲ مهر بود از پایگاه شکاری دزفول تسویه کردم (شایدم تصویه - تصفیه - تسفیه - طسفیه - تثویه - طثویه - ...)
کارت پایان خدمتم هم بعد از ده روز رسید جلو خونمون البته اون روز نبودیم و پستچی محترم فرداش آورد و بازم ما نبودیم و بعد هم کارت برد مرکز پست که منو مجبور کرد یه روز بیوفتم دنبال وصول کارت پایان خدمتم .
تا قبل از گرفتن کارت پایان خدمت هنوز باورم نمی شد که خدمتم تموم شده همش فکر می کردم الانه که زنگ بزنن بگن برگرد که خدمت هنوز تموم نشده (حتی تا دو هفته بعد از تموم شدن خدمت لباسام رو نگه داشتم تا نکنه اگه زنگ زدن مجبور بشم از اول لباس و کلاه و باقی ملزومات خدمت رو بخرم)
خلاصش وقتی کارت رسید دستم هیچ احساس خاصی نداشتم 
اصلا انتظار این احساس رو نداشتم همش فکر می کردم اون لحظه باید از خوشحالی تو پوست خودم نگنجم ولی خوب خیلی ساده تر بود
شاید حسرت از دست دادن این ۱۷ ماه نمی ذاشت شاد باشم به هر حال هر چی بود تموم شد
باید به چیزای جدید فکر کرد باید دنبال این بود که این ۱۷ ماه از دست رفته رو زنده کرد.

پارت ۲
آخر های خدمت شاید از ۴ یا ۵ جا برای کار بهم زنگ زدن. مثل اینکه هنوز تو این مملکت قحط الرجال برنامه نویسه. هیچ موقه نگفتم (حتی با خودم) که آدم حرفه ای هستم هرچند دوست دارم باشم. ولی اصلا حال این رو ندارم که دوباره برم کارمند کسی یا جایی بشم . درسته که تجربه ای در زمینه راه اندازی کسب و کار ندارم ولی تا آدم امتحان نکنه که تجربه ای به دست نمیاره !
با دو تا از بچه ها یه تیم راه انداختیم به اسم هیرو (سایت در حال ساخته) که کارش صرفا طراحی نرم افزار های اندروید و آی او اسه . تا اینجا که استقبال خیلی خوب بوده (فراتر از انتظارات) ما هدفمون رو گذاشتیم طراحی نرم افزار های با کیفیت. تلاشمون رو می کنیم و بقیش رو هم می سپریم دست خودش.